رهارها، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

رها عشق مامان وبابا

وقتی مامان کوچیک بود...

دو روز آخر هفته که خونه مامانجون اینا میریم تا چند روز غر میزنی !آخه اونجا شلوغه وهمه حواس ها هم معطوف رها گلی.. عمو جونت هم از مشهد اومده وبرای رها گلی یه لباس سفید وکوتاه سوغاتی آورده/مبارکت باشه عزیز دلم. این هفته که رفتیم اصفهان میگفتن رهایی شبیه کوچیکی های مامان شده...البته خودم هم متوجه شده م خصوصا رنگ وفرم موهات! اول دایی جون حمید گفت وبعدش خاله اینا.... قربونت بشم /شبیه هرکی که هستی باش/فرقی نمیکنه /مهم اینه که اینهمه ماهییییییییی خدایا شکرت/
28 ارديبهشت 1392

گل گل خانوم

گل گل خانوم... روز 5شنبه من وتو با خاله فاطی وراضی و زهرا رفتیم اسباب بازی فروشی توی بزرگمهر وبرات بسته انواع توپ ها وحشرات و .....ستون تشخیص رنگ و اندازه رو خریدم .با یه سگ دانشجو! روز جمعه با قرار قبلی رفتیم توی باغ خاله زهره/خاله زهره تنها خاله مامانه!علی رغم جوونی 6 تا نوه قد ونیم قد شیطون وبلا داره که منو حداقل واسه مدتها از رفتن به باغشون منصرف کرد/اما رها خانوم گل درعین بازیگوشی آروم بود وجیغ وداد نمیکردی/خاله اینا توی باغ یه دونه لالایی هم داشتند وتوهم توش اساعتی خوابیدی.... خانم جون(مادربزرگ مامانه)کلی ازت تعریف کرد... پارسا(پسر دوم نرگس)5 ماهشه واز خودت 4 ماه کوچکتره اما ماشالا خیلی درشت بود /اما آخرش تو رهایی ودختری وظریفی...
2 ارديبهشت 1392
1