وقتی مامان کوچیک بود...
دو روز آخر هفته که خونه مامانجون اینا میریم تا چند روز غر میزنی !آخه اونجا شلوغه وهمه حواس ها هم معطوف رها گلی.. عمو جونت هم از مشهد اومده وبرای رها گلی یه لباس سفید وکوتاه سوغاتی آورده/مبارکت باشه عزیز دلم. این هفته که رفتیم اصفهان میگفتن رهایی شبیه کوچیکی های مامان شده...البته خودم هم متوجه شده م خصوصا رنگ وفرم موهات! اول دایی جون حمید گفت وبعدش خاله اینا.... قربونت بشم /شبیه هرکی که هستی باش/فرقی نمیکنه /مهم اینه که اینهمه ماهییییییییی خدایا شکرت/
نویسنده :
مامان رها
13:12